در بازار کسب و کار همه جور مشتری پیدا می شوند. بعضی خوشحالند و بعضی ناراضی. بعضی وفادارند، بعضی جداافتاده. مشاور اندی هانسلمن میگوید در واقع ۱۰ نوع دستهبندی وجود دارد که میتوان مشتریها را در آنها قرار داد، و بسیار حیاتی است که بدانیم کدام مشتری کجا قرار میگیرد. در این نوشتار انواع مشتری را به شما معرفی میکنیم. با ما همراه باشید.
آقای هانسلمن، که در شفیلد انگلستان به طیف گوناگونی از کسب و کارهایی که به سرعت در حال رشد هستند مشاوره میدهد، ابتدا با آنها کار میکند تا مشتریانشان را بر اساس آنکه انتظار بالا یا پایینی دارند، و کیفیت تجربهشان با کسب و کار بالا بوده است یا پایین دسته بندی کنند. این کار یک ماتریس چهار قسمتی در اختیار او میگذارد: خوشحال (انتظارات پایین/تجربهی بالا)، وفادار (انتظارات بالا/تجربهی بالا)، ناامید (انتظارات بالا/تجربهی پایین)، و ناراضی (انتظارات پایین/تجربهی پایین).
در حالیکه این دستهبندی انواع مشتری ، یک نقطهی آغاز عالی است، او معتقد است با به کارگیری موارد زیر در تقسیمبندی انواع مشتری ، میتوانید حتی از این هم فراتر بروید:
۱. بیعلاقه
آن ها چیزی که شما فراهم میکنید را نمیخواهند. و این لزوما چیز بدی نیست. شرکتهای موفق روی مشتریهایی متمرکز هستند که خواهان محصولشان هستند، در حالیکه شرکتهای بیتمرکز به همه توجه میکنند. هانسلمن در مصاحبهاش گفت ”داشتن تعدادی مشتری بیعلاقه اشکالی ندارد. با تلاش برای تغییر آنها وقتتان را تلف نکنید .“
۲. جداافتاده
شما این مشتریها را بردهاید اما آنها فاقد وفاداری هستند. شما را صرفا یک تامینکنندهی دیگر می بینند که گاهی میتوانید کمکشان کنید. در واقع منطقا خوشحال هستند، اما هیچ خریدی ندارند. او در وبگاه منجمنتایشوز نوشت ”نتیجه، ریزش مشتری و مبارزهی دائم برای جذب کسبوکار جدید است. کسبوکارهای مشتریمحور واقعی این مشتریها را شناسایی کرده و سخت تلاش میکنند روابطی را که ایجاد کردهاند، تقویت کنند .“
۳. خوشحال
از انتظارات این مشتریان فراتر رفتهاید، و این امر معمولا از طریق تماس شخصی صورت میگیرد، گرچه در برخی بخشها ممکن است فقط به معنی فراهم کردن به موقع چیزها همراه با یک لبخند باشد. اما شادی میتواند محو شود، حتی زمانیکه تلاش بسیاری را صرف توجه به مشتریها میکنید. انتظارات رشد میکنند و ممکن است نتوانید آنها را برآورده سازید.
۴. وفادار
این دوستان انتظارات بالایی دارند و دائما تجربهای عالی کسب میکنند، بنابراین دلیلی ندارد که جای دیگری بروند. آنها به شرکت شما برمیگردند، بیشتر خرج میکنند و راجع به شما با دیگران صحبت میکنند. نکتهی کلیدی در اینجا تداوم است. باید یک فرهنگ خدمت به مشتری خلق کنید، همانطور که زاپوس، آمازون و اپل این کار را کردهاند.
۵. ناامید
وقتی کارها درست پیش نرود، ممکن است یک مشتری ناراضی گیرتان بیاید. شاید در گذشته خدماتی عالی فراهم میکردهاید اما آن را خراب کردهاید، یا شاید محصولتان با شرکتهای دیگری که با مشتریانتان کار میکنند همتراز نباشد. هانسل شما را تشویق میکند فرایندی ایجاد کنید تا در صورت ظهور ناامیدیشان با آنها مقابله کنید. همانطور که هتلهای ریتزکارلتون به کارکنان حرفهای اجازه میدهد با صرف ۲۰۰۰ دلار یک مشکل را حل کنند. او پیشنهاد میکند برای پیدا کردن این ناامیدی در مشتریها، این سوال را بپرسید: ” آیا کاملا از آنچه انجام میدهیم رضایت دارید؟ “ در صورت راضی نبودن دلیلاش را جویا شوید.
۶. سرخورده
ممکن است مشتریان ناامیدی که مورد توجه قرار نمیدهید آزرده شوند و تجربهشان را به دیگران بگویند، همانطورکه وقتی خطوط هوایی ایالات متحده گیتار دیو کارول موسیقیدان کانادایی را شکستند، او از طریق یک ترانهی پربازدید در یوتیوب، همین کار را کرد. هانسلمن میگوید ” به هر قیمتی از به وجود آوردن مشتریان سرخورده پرهیز کنید. هرچه سریعتر با ناامیدی مقابله کنید. و به صورت برخط، در تالارهای گفتگو، یا سایتهای ردهبندی و رسانههای اجتماعی مراقبشان باشید.“ اما هانسلمن هشدار میدهد که گاهی چنین مشتریانی آنچنان سرخورده خواهند بود که وقتی برای برگرداندنشان تلاش میکنید، توجهی نمیکنند.
۷. خاموش
این آدمها در گذشته مشتریان خوبی بودند اما به آرامی کنار رفتهاند. اگر بتوانید به جای فرستادن ابزارهای بازاریابی معینی که احتمالا نادیده خواهند گرفت، گفتمانی با آنها ایجاد کنید، نمایانگر یک فرصت هستند. ممکن است این گروه یک چالش باشد، اما معمولا بهتر است به جای کسب یک مشتری کاملا تازه، آنها را به بازگشت ترغیب کنید.
۸. تخلیهکننده
این مشتریان سودآور نیستند، پول و همچنین زمان و انرژیتان را تخلیه میکنند. همین امر آنها را به گروه مهمی تبدیل میکند که باید تشخیص دهید، اما آقای هانسلمن میگوید تحقیقات انجام شده از سوی کی.ام.پی.جی نشان میدهد که نصف کسبوکارها قادر به شناسایی سودآورترین مشتریان، محصولات یا خدماتشان نیستند. قبل از کنار گذاشتن این گروه، سعی کنید آنها را سودآور کنید. آیا کاری هست که برای آنها انجام میدهید و لزومی به انجامش نیست؟ میتوانید قیمتها را بالا ببرید؟ در غیر این صورت، باید آنها را رها کنید.
۹. رها شده
مادامی که معیارهای مشخصی داشته باشید خلاص شدن از دست مشتریها ایرادی ندارد. برای مثال، به آنها بگویید نمیتوانید سطح خدمات موردنظرشان را با هزینهای که در حال حاضر میپردازند فراهم کنید. از رد کردن مشتریها نهراسید؛ در واقع، از خودتان بپرسید آیا مشتریان تخلیهکنندهی دیگری هم وجود دارند که لازم است رها شوند.
۱۰. ایدهآل
اینها مشتریانی هستند که میخواهید و باید مدام به دنبالشان باشید. یعنی باید تعیین کنید چه کسانی هستند، نیازها و الویتهایشان چیست، چگونه میتوانید آنها را جذب کنید.
آقای هانسلمن نتیجه میگیرد درک کردن این امر که مشتریان ایدهآل – و مشتریان سایر تقسیمبندیها- چه کسانی هستند، چارچوبی برای اقدامات بازاریابیتان فراهم میکند.
امیدواریم نظراتتان را در زمینهی انواع مشتری از طریق بخش نظرات با ما در میان بگذارید.