nc


اصطلاح
برق و الکترونیک
2 حرف
1 کلمه
معانی و توضیحات
علامت اختصاري بدون اتصال ~ ( noconnection ).

مشاوره شغلی تلفنی
پیشنهاد می کنیم برای دریافت مشاوره تخصصی، از مشاوره تلفنی شغل نت استفاده نمایید
حمایت مالی
اگر معانی این واژه برای شما مفید بود در صورت تمایل می توانید با پرداخت تنها 5000 تومان از تیم شغل نت حمایت کنید حمایت مالی
برچسب ها
شغل نت لغت نامه شغل نت مشاوره شغلی و تحصیلی شغل نت nc معنی nc معنی nc به فارسی لغت نامه برق و الکترونیک واژگان تخصصی برق و الکترونیک اصطلاحات تخصصی برق و الکترونیک مخفف های تخصصی برق و الکترونیک nc در برق و الکترونیک
واژه های مرتبط
n- channel
n -کانال ~ کانال رسانايي که از الکترونهاي نيمرساناي نوع N مانند ترانزيستور اثر ميدان نوع N تشکيل مي شود .

N- channel MOS
MOS - کانال ، ماس کانال - ان ( ان اس ) ~ نيمرساناي اکسيد - فلز توليد شده براي ساخت ترانزيستور هاي اثر ميداني که غالب حاملهاي بار در کانال نيمه رسانا ، الکترونها هستند و کانال نوع N را تشکيل مي دهند . ترانزيستورهاي NMOS با سرعتي حداقل دو برابر سريعتر از قطعات PMOS ( MOS ~ ) کانال ~ عمل مي کنند . زير ...

Near Earth Asteroid Rendezvous Spacecrarft
سفينه فضايي ديدار با سيارک نزديک به زمين ~ کاوشگر فضايي که درسال 1996 براي گردش سه ساله به دور مدار سيارک اروس پرتاب شدو شامل پنج ابزار علمي است . اين کاوشگر جرم چکالي و ترکيب اروس را اندازه گيري مي کند .

near - end crosstalk
همشنوايي نزديک ~ تداخلي که مي تواند در ايستگاههاي تکرار کننده حامل تلفني در اثر نشت سيگنال خروجي يک تکرار کننده به همان سمت تکرار کننده ديگحر ايجاد شود .

near field
ميدان نزديک ~ 1. ميدان تابش اکوستيکي در نزديکي بلندگو يا منبع اکوستيکي ديگر ~ 2. ميدان مغناطيسي که9 در ناحيه نزديک . با فاصله يک طول موج از آنتن فرستنده وجود دارد.

near infrared
فروسرخ نزديک ، زير قرمز تزديک ~ ناحيه اي از طيف فروسرخ که شامل کوتاهترين طول موجها در مجاورت انتهاي ناحيه سرخ طيف مرئي است .

near region, near zone
ناحيه نزديک ، منطقه نزديک ~ ناحيه اي کهبدون فاصله در اصراف آنتن فرستنده قرار دارد و تا شعاع يک طول موج گسترش دارد و شدت ميدان القايي در آن با مربع فاصله نسبت معکوس دارد .

negative
منفي ~ 1. پايه يا الکترودي که الکترونهاي آن بيشتر از حد عادي است . الکترونها از پايه ~ منفي ولتاژ خارج مي شوند ~ 2. واژه اي که براي بيان مشخصه اي متضاد مثبت ، به کار مي رود . مانند فيدبک منفي ، تصوير منفي ، مقاومت منفي و ارسال منفي .

negative blas
باياس منفي ~ ولتاژ باياس بيس يا گيت که کنترل بيس َ، گيت ترانزيستور را نسبت به امتر يا سورس آن منفي مي کند .

negative charge
بار منفي ~ بار الکتريکي جسمي که تعداد الکترونهاي آن بيشتر از پرتونهاي آن است .