آیا  آدمهای شکاک دارای نیروی خلاقیت هستند؟ اگر این‌گونه است دلیلش چیست؟ همیشه آسان نیست که تنها شما باشید که سؤال‌های سخت می‌پرسید. درحالی‌که اطرافیان‌تان موفقیت‌شان را به خاطر استفاده از نیروی خلاقیت جشن می‌گیرند، چانه‌تان را بخارانید و با خود بگویید ’چرا این کار برای من به نتیجه نرسید؟‘.

کلید بهبود خلاقیت و داشتن ویژگی خلاقانه سؤال پرسیدن، انتقاد سازنده و شک‌گرایی است و از این رو خلاقیت نیازمند آدمهای شکاک است.

در آتن قرن پنجم پیش از میلاد مشاهده‌ی سفسطه‌بازانی که در اجتماعات عمومی سخنرانی می‌کردند متداول بود. سفسطه‌بازان دیوانگان دوره‌ی خود بودند، در تشویقِ شنوندگان به گرویدن به افکار، ایده‌ها و سیستم عقایدشان تبحر داشتند.

یک معلم جوان به نام سقراط در این مباحثات شرکت کرد و در طول زمان در آن خبره شد. آن‌قدر خبره شد که جامعه‌ی محترم آتنی‌ها او را ’فرزانه‌ترین مردِ آتن‘ نامیدند.

نادان

این عنوانی نبود که در خورِ سقراط باشد. او فکر می‌کرد سفسطه‌بازان اشتباه می‌کنند. از نظر او، فرزانه بودن به اثبات برحق‌بودن و به رخ کشیدن دانسته‌ها ارتباطی نداشت. او می‌گفت، فرزانه بودن، اصلا با دانستن در ارتباط نیست: ’تنها فرزانگی و خردِ حقیقی این است که بدانید هیچ چیز نمی‌دانید.‘

فلسفه‌ی سقراط حول صورتی از شک‌گرایی می‌چرخد که شیوه‌ی سقراطی نامیده می‌شد – سامانه‌ای از پرسش و پاسخ‌ها را شامل می‌شود که یک موضوع را از جایگاهی بی‌طرفانه مورد مداقه قرار می‌دهد.

هدف پرسش و پاسخ‌های سقراطی ایجاد درکی از موضوع در ذهن و آشکارسازیِ چیزی در مورد آن است – حتی اگر آشکار کند آن‌قدرها هم که فکر می‌کردیم، نمی‌دانیم. زمانی‌که شیوه‌ی سقراط به‌طرز مؤثری به‌کار بسته شود می‌تواند اصول و عقاید متعصبانه را به‌چالش بکشد و به نظریات دیدگاه‌ها دست‌درازی کند. به ما کمک می‌کند تا نظرات و اندیشه‌هایی را مورد پرسش قرار دهیم که گمان می‌کردیم قطعی هستند.

چه‌قدر خوب باید ایده‌ها را پروراند؟

بعضی اوقات – و به‌ویژه در محیطی که انتظار می‌رود تفکر خلاقانه را بارور کند – به ما گفته‌شده‌است که سؤال پرسیدن و نقد کردن می‌تواند مضر باشد.

بارش ذهنی خلاقانه و حل مشکلات به روش خلاقانه حوزه‌هایی هستند که در آنها از دیرباز سؤال پرسیدن از ایده‌ها و عقاید سایرین باعث می‌شود روی درهم بکشند. شعارشان این است: ’هیچ ایده‌ای بد نیست‘. در جایی که فرد به‌واسطه‌ی نقد، احساس نهی شدن نکند، خلاقیت بی‌قید و شرط، رها از مرزها و قوانین، پرثمرترین رویکرد دیده می‌شود. ولی آیا این‌چنین است؟

دوستانی منتقد

در ۲۰۰۴، پژوهشگران در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تصمیم‌گرفتند نقش نقد را در بارش ذهنی خلاقانه بررسی کنند. آنها تصمیم‌گرفتند این سوال را مطرح کنند که آیا نقد کردنِ ایده‌هایِ سایرین به بهره‌وری خلاقانه کمک می‌کند یا مانع آن می‌شود؟

پژوهش‌گران ۲۶۵ دانشجو را به کار گرفتند و آنها را به گروه‌های ۵۲ نفری تقسیم کردند. از هر گروه خواسته‌شد چالشی را به پایان برسانند: با هم‌دیگر، هر تعداد ایده که می‌توانند در مورد نحوه‌ی کاهشِ ازدحام ترافیک در منطقه‌ی خلیج سانفرانسیسکو مطرح کنند.

به یک سوم از گروه‌ها گفته شد پیشنهادات سایرین را نقد نکنند، درحالی‌که یک سوم بعدی تشویق شدند تا ایده‌های یک‌دیگر را زیر و رو کنند – هر چند باید این کار را به روشی سازنده انجام دهند. یک سومِ آخر هیچ دستورالعملی دریافت نکرده‌بودند.

سؤال پرسیدن به نتیجه رسید

پژوهشگران دریافتند که منتقد بودن آدمهای شکاک به هیچ‌وجه فرآیند خلاقیت را متوقف نکرد – و در واقع در بیشتر گروه‌ها، به این فرآیند کمک نیز کرد. آنها دریافتند گروهی که از آنها خواسته شده‌بود ایده‌های خلاقانه‌ی سایرین را نقد کنند، از نظر تعداد ایده‌هایِ منتشر شده و کیفیتِ آن ایده ها، بهتر از گروه‌های دیگر عمل کرده‌است.

با این‌حال، با وجود این‌که نقد سازنده و شک‌گرایی می‌تواند به فرآیند خلاقانه کمک کند روشن است که بدبینی می‌تواند آن‌را به عقب براند. نحوه‌ی مهار قدرتِ انتقاد مثبت و انجام آن به شیوه‌ای ساختاربندی شده، موضوعی است که اسکات بلسکی، استادِ بهره‌وری خلاقانه، در کتاب‌اش ایده‌ها را عملی کنید درباره‌اش می‌نویسد.

بلسکی، در فصلی با عنوان ’ایده‌ها را آزادانه بکشید‘، درباره‌ی اهمیتِ خلق محیط انتقادی مثبت برای تولید ایده‌ها صحبت می‌کند – خواه به صورت فردی کار کنید خواه در یک گروه. او می‌نویسد ضمن‌این‌که ایده‌های جدید عالی هستند، گمراه شدن به واسطه‌ی آنها می‌تواند افراد را از مسیر خارج کند. درحالی‌که داشتن آدم‌های فوق‌العاده مشتاق در کنارتان بسیار زیرکانه و هوشمندانه است، در اختیار داشتن گروهی از آدمهای شکاک که سؤالات دشوار بپرسند نیز بسیار مهم است.

کامیابی سه اتاق

بلسکی تشریح می‌کند که والت‌دیزنی چگونه خلقِ ایده‌ها و داستان‌های نوین را برای فیلم‌های کمپانی‌اش مدیریت می‌کند. دیزنی، فردی که بیش‌تر به‌خاطر خلاقیت بی‌حد و مرزش مشهور است نه به‌خاطر شک‌گرایی‌اش، فرآیند تأکیدیِ سه اتاق را گسترش داد تا اطمینان حاصل کند ایده‌های فیلم‌اش به‌طرز خلاقانه‌ای زیرکانه هستند و ساختاری منطقی دارند.

هر اتاق یک فضای فیزیکی است که تیم خلاقانه‌ی دیزنی ایده‌ها را از مفهوم به اجرا می‌رسانند. در اتاق اول، دیزنی تمامیِ خلاقان‌اش را گرد هم آورد و به آنها گفت ایده‌‌هایی جسورانه، جالب و در عین حال دیوانه‌وار ارائه کنند. در این اتاق، به قوه‌ی تخیل اجازه داده می‌شد به پرواز دربیاید – هیچ انتقادی مجاز نیست.

در اتاق دو، همه چیز معقول‌تر شد. تمامیِ آن ایده‌ها گرد هم آورده شدند و فیلم‌نامه‌های مصور گسترده‌ای از ایده‌های افراد جمع آوری کردند.

ولی اتاق سوم جایی بود که کار واقعی در آن انجام می‌شد. این اتاق که عنوان غیر رسمیِ ’جعبه‌ی شیرین‘ را به خود گرفت، همان جایی است که تمام ایده‌های داستانیِ مختلف به‌صورت انتقادی مورد بازبینی قرار می‌گرفتند، به پرسش کشیده می‌شدند و کلا زیر و رو می‌شدند. از آن‌جا‌که هیچ‌کس مالک یک فیلم‌نامه‌ی مصور کامل نبود، فیلم‌نامه‌ها هیچ‌گاه شخصی نشد و هیچ‌کس نسبت به ایده‌اش حس حفاظت نداشت.

بهره‌وری و کیفیت

بدون در نظر گرفتن سعی و تلاش خلاقانه‌تان و این‌که آیا در یک تیم کار می‌کنید یا برای خودتان، دستیابی به تعادلِ بی‌قید خلاقیت علاوه بر بازجویی سرسختانه (که اجازه نمی‌دهد بدبینی بر سر راه قرار گیرد) باید برای بهره‌وری خلاق و داشتن ویژگی خلاق مناسب باشد.
همان‌گونه که بلسکی نوشته‌است، ’هر انسان خلاق و هر تیم خلاق نیازمند یک اتاق سه‌گانه است‘.