۱۰ موقع برای نه گفتن در زندگی و کار

در این نوشتار در باره ۱۰ موقع برای نه گفتن در زندگی و کار تان بحث می شود.

آیا تا به حال برایتان پیش آمده به پیشنهادهایی که به شما می شود قاطعانه بگویید نه؟ آیا شهامت رد کردن پیشنهادی یا نه گفتن در زندگی و کار تان  را دارید؟ در چه مواقعی این کار را انجام داده اید؟

بعضی‌وقت‌ها آن‌قدر بذل و بخشش و تعهد می‌کنیم که چیزی و وقتی برای خودمان باقی نمی‌ماند. داشتن فهرستی بلندبالا از کارهای انجام‌دادنی و تقویم فشرده‌ی کاری، شیوه‌ای است که استرس را در تمام بخش‌های زندگی‌مان افزایش می‌دهد. نخستین گام برای رهایی از این وضعیت در اختیار گرفتن قدرتِ “نه” است. البته، ممکن است این کار در آغاز جالب به نظر نرسد، ولی با تمرین می‌توانید یاد بگیرید صادقانه و مودبانه- به گونه‌ای که به کسی اهانت نشود- از آن استفاده کنید.

این‌روزها تمام کاری که لازم است با گوشی هوشمندتان انجام ‌دهید تا بتوانید با دوستان‌تان ارتباط بگیرید، برای شام میز رزرو کنید، یک کلاس تمرینی بردارید، یا حتی از یک پزشک وقت ملاقات بگیرید، فقط چند کلیک است. نتیجه این که: راحت می‌شود ۲۴ ساعتِ روز و هر روزِ هفته در برنامه‌ها و تعهدات غرق شد.

پس اگر احساس می‌کنید کلی کار روی سرتان ریخته است، شما تنها نیستید. من هم نمی‌دانستم اوضاع چقدر برایم وخیم شده است تا این‌که یک روز مجبور شدم به یکی از دوستانم بگویم نمی‌توانم آن شب برای خوردن نوشیدنی با او بیرون بروم ولی چهارشنبه‌ی دوهفته‌ی دیگر و بعد از صرف شام در اداره وقتم آزاد خواهد بود. چی؟! زندگی من کاملا عادی است، ولی یک مشکل وجود دارد: من نمی‌توانم “نه” بگویم.

سو جانستون، مدرس ارتباطات، می‌گوید آن را “بیماری شادکردن” بنامید، بسیاری از ما ذاتا آدم-شادکن هستیم. بزرگ‌ترین دلیل برای این‌که ما تمایلی به ردِ دعوت‌ها نداریم این است: نمی‌خواهیم به احساسات دیگران لطمه بزنیم. با وجود این، ناتوانی ما در نه گفتن در زندگی و کار می‌تواند از میل به جلوگیری از بروز اختلاف، تحت تاثیر قراردادن رییس‌مان، یا حتی گرفتن لایک‌های بیش‌تر در اینستاگرام نیز ناشی شود.

جانستون می‌گوید شوربختانه، بعضی‌وقت‌ها آن‌قدر بذل و بخشش می‌کنیم که چیزی برای خودمان باقی نمی‌ماند. داشتن یک فهرست طولانی از کارهایی که باید انجام شوند و یک تقویم فشرده‌ی کاری، شیوه‌ای است که استرس را در تمام بخش‌های زندگی‌مان افزایش می‌دهد.

راه‌حل: نیازهای‌تان را در اولویت قرار دهید. به صحبت‌های معمولِ مهمان‌دار هواپیما فکر کنید، جانسون می‌گوید: “در مواقع اضطراری، اول ماسک اکسیژن خودتان را بگذارید، بعد به دیگرانی که اطراف‌تان هستند کمک کنید.” تفسیر: اگر به خاطر تعهدات و جلسات و قرارها به ندرت فرصت سر خاراندن داشته باشید، در موقع لزوم قادر نخواهید بود به دیگران کمک شایانی بکنید. به همین خاطر مهم است که عملا برای جلسات باشگاه، ساعت خواب اضافی، یا شبی آرام در خانه وقت بگذارید.

نخستین گام در اختیار گرفتن قدرتِ “نه” است. البته، ممکن است این کار در آغاز جالب به نظر نرسد، ولی با تمرین می‌توانید یاد بگیرید که صادقانه و مودبانه- به گونه‌ای که به کسی اهانت نشود- از آن استفاده کنید.

مواقعی که برای نه گفتن در زندگی و کار خوب است:

موقعیت # ۱ برای نه گفتن در زندگی : مشاوره‌ی شغلی دادن

صحنه: پسرعموی دوست‌تان می‌خواهد هنگام صرف قهوه درمورد شغل‌تان سوالات زیادی بپرسد، ولی شما کلی کار دارید.

راه‌حل:

دیان گاتسمان، کارشناس معتبر و مالکِ مدرسه‌ی پروتکل آلمان می‌گوید: ما می‌فهمیم: وقتی کسی که او را نمی‌شناسید از شما مشاوره‌ی رایگان می‌خواهد می‌تواند آزاردهنده باشد. با این‌که مجبور نیستید با هر کسی ملاقات کنید، ولی این‌که چیزی به کسی ببخشید حس خوبی دارد- به‌خصوص وقتی پای رابطه‌ای شخصی در میان باشد. بگوید، “الان فصل شلوغی کار ما است، ولی خوش‌حال خواهم شد وقتی اوضاع کمی آرام شد بعد از تعطیلات با شما صحبت کنم.” او می‌گوید وقتی نمی‌توانیم به شخصی که با او قرار داریم توجه کامل داشته باشیم، بهتر است قرار ملاقات را به تاخیر بیندازیم.

دُن گابور، مربی ارتباطات و مولف “چگونه یک مکالمه را شروع کنیم و دوست شویم“، می‌گوید اگر طرف یک کاربر ناشناس است که تصادفا از طریق لینکت‌این به شما پیام داده است، با او مودبانه برخورد کنید، ولی مرزها و محدوده‌ها را مشخص کنید. این‌گونه پاسخ دهید: “مطمئن نیستم امکان قهوه خوردن وجود داشته باشد، ولی اگر پرسش خاصی دارید خوش‌حال می‌شوم از طریق تلفن به شما پاسخ بدهم.” برای تماس تلفنی محدوده‌ی زمانی تعیین کنید- و وقتی زمان تمام شد، مودبانه قطع کنید.

موقعیت # ۲ برای نه گفتن در زندگی : دعوت به شام تشریفاتی

صحنه: دوست‌تان می‌خواهد برای خوردن شام به یک رستوران جدید (گران! ) بروید، ولی شما خسته هستید، و موجودی حساب‌تان حول و حوشِ ۲۵ دلار می‌چرخد.

راه‌حل: گاتسمان می‌گوید صادق و روراست باشید، این عبارت را امتحان کنید: “واقعا از دعوت شما ممنونم و مشتاق هستم شما را ببینم، ولی این هفته هفته‌ی مناسبی نیست. می‌توانیم بعدا این کار را بکنیم؟” او می‌گوید این یک “نه”ی سفت و سخت نیست، فقط یک “نه”‌ی موقت است. برای همه پیش می‌آید که گرفتار باشند و وظایف زیادی برای انجام دادن داشته باشند، و اگر طرف یک دوست واقعی باشد، این قضیه را درک می‌کند. گابور می‌گوید اگر مسئله بیش‌تر قیمت رستوران است، پیشنهاد رفتن به یک مکان کم‌تر رسمی را بدهید یا پیشنهاد خوردن قهوه به جای خوردن شام.

موقعیت # ۳ نه گفتن در زندگی : قرار دوم

صحنه: از شما می‌خواهند بعد از یک قرار کسل‌کننده، برای بار دوم بیرون بروید. (دوست‌تان منظور شما را از بهانه‌ی “برای قرار زود است”، و به تاخیر انداختن آن تا شبی دیگر بعد از صرف نوشیدنی، نفهمیده است.)

راه‌حل: گاتسمان می‌گوید، در این سناریو شما دوست دارید صادق و مودب، و درعین حال کم‌حرف باشید. گفتن عبارتِ “خیلی ممنون از دعوت، ولی مجبورم آن را رد کنم، ” نتیجه‌ی مورد نظر شما را درپی خواهد داشت. و لازم نیست درمورد کارتان به کسی توضیحی بدهید. او می‌گوید: خیلی از آدم‌ها در مقابل پیشنهادات دست‌وپای‌شان را گم می‌کنند، ولی شما مجبور نیستید مثل آنها باشید. گابور می‌گوید اگر دوست‌تان برای بار دوم یا سوم اصرار کرد، شما در تصمیم‌تان استوار باشید- خودش نهایتا متوجه خواهد شد.

آن‌چه نباید انجام دهید: گستاخانه رُک بودن. نیازی نیست بگویید که هرگز با پسری که فلان تیم فوتبال است قرار نمی‌گذارید یا دخترهایی که عینک می‌زنند به درد شما نمی‌خورند.

موقعیت # ۴ برای نه گفتن در زندگی : بخشش و صرف وقت‌

صحنه: از شما می‌خواهند برای یک کار خیریه داوطلب شوید، ولی شما امسال وقت ندارید.

راه‌حل: “بی‌خیال، برای خیریه است”- (با شنیدن این جمله) باید جواب مثبت بدهید، درست است؟ اما نه به این سرعت. گاتسمان می‌گوید شما نمی‌توانید به تک‌تک درخواست‌هایی که به وقت و انرژی شما مربوط می‌شود جواب مثبت بدهید. باید از میان آنها گلچین کنید و دست به انتخاب بزنید. او پیشنهاد می‌دهد به شخص درخواست‌کننده بگویید امسال در کارهای خیریه‌ی x و y مشارکت کرده‌اید و نمی‌توانید در این یکی شرکت کنید. این کار بهتر است، تا این که به برنامه‌ی خیریه‌ی پخت و فروش شیرینی قول کمک بدهید، و بعد با یک بسته شیرینی که از قنادی خریده‌اید در آن‌جا حاضر شوید صرفا به خاطر این‌که فرصت نداشته‌اید نان‌موزی‌های خانگی‌ معروف‌تان را درست کنید.

موقعیت # ۵ برای نه گفتن در زندگی : مهمانی در تعطیلات

صحنه: به یک مهمانی دعوت شده‌اید که در آن کسی را نمی‌شناسید- و تنها به آن‌جا رفتن تقریبا همان‌قدر جذابیت و لذت دارد که کشیدن دندان‌های عقل‌تان!

راه‌حل: گابور می‌گوید، شاید دوست نداشته باشید این را بشنوید، ولی اگر دلیل خوبی برای نرفتن ندارید، باید بروید. “حتا اگر معذب باشید، بعضی‌وقت‌ها واقعا خوب است که از حریم آسایش‌تان خارج شوید و ببینید چه پیش می‌آید. شما هرگز نمی‌دانید چه کسی را خواهید دید یا چه ارتباطاتی برقرار خواهید کرد.”

اگر به‌خاطر برنامه‌ی شلوغی که دارید نمی‌خواهید به آن مهمانی بروید، سریع و صریح برخورد کنید: مهربانانه از دعوت تشکر کنید و بگوید نمی‌توانید در مهمانی شرکت کنید. گابور می‌گوید از خیر دروغ مصلحت‌آمیزِ “مجبورم تا دیروقت کار کنم” بگذرید. شما مجبور نیستید برای نرفتن دلیل بیاورید.

موقعیت # ۶ برای نه گفتن در زندگی : خوش‌گذرانی با همکاران

صحنه: همکاران‌تان از شما درخواست می‌کنند با آنها خوش بگذرانید، ولی شما منتظر کلاس دوچرخه‌سواری ساعت ۶ عصر هستید.

راه‌حل: گاتسمان می‌گوید، به آنها بگویید خیلی هم خوب است، ولی من امشب نمی‌توانم با شما باشم. از قبل جایی قول داده‌ام. از این دست مثال‌ها زیاد است ولی خیلی دقیق شدن ممکن است سوالات بعدی را به دنبال داشته باشد. گاتسمان می‌گوید اگر باز به شما فشار آوردند، به آنها بگویید “من امشب تمرین دارم، و اگر دوباره کلاس را کنسل کنم بد می‌شود! ” به‌یاد داشته باشید: شما باید اولویت‌های خودتان را تعیین کنید و به آنها هم احترام بگذارید.

ولی، بعضی‌وقت‌ها مجبور هستید یکی از این دعوت‌ها را به‌خاطر کل تیم(دقیقا) قبول کنید. تجمعات شبکه‌ای حرفه‌ای یکی از آن موارد است که باید آن را بپذیرید: به قول گاتسمان، “توفیق اجباری” است. گابور می‌گوید، به‌علاوه، اگر دعوت‌های متعدد همکاران‌تان را رد کنید، این کار به برداشتی که از شما در اداره دارند لطمه خواهد زد. او توضیح می‌دهد که، “این واقعیت که همه از ارتباطات الکترونیک استفاده می‌کنند زمان ملاقات‌های رو‌در‌روی‌مان را کم کرده است، پس عاقلانه است که شخصا از فرصت تعامل با همکاران استفاده کنیم.”

گاتسمان می‌گوید، حالا، حاضر هستید بعد از شام اداره تا دیروقت بیرون بمانید و نوشیدنی‌های بیشتری بنوشید؟ البته می‌توانید آن‌را رد کنید.

موقعیت # ۷ برای نه گفتن در زندگی : (دوباره) تا دیروقت کارکردن

صحنه: رییس‌تان همیشه از شما می‌خواهد تا دیروقت کار کنید.

راه‌حل: گاتسمان می‌گوید این یکی از مواقعی است که هرازگاهی مجبور به انجام آن هستید. ولی اگر شکل مداومی به خود گرفت، بدون آن‌که منفی یا پرخاش‌گرانه برخورد کنید، صریح و با اطمینان باشید. به او بگوید، “وقتی می‌بینم تا آخرین دقیقه ماندنم، باعث می‌شود فرصت دیدن بچه‌ها را از دست بدهم/ و رزرو دیدار تیم فوتبال محبوبم را لغو کنم، و… ممنون می‌شوم اگر ممکن باشد فردا یا روزهای آتی این کار را انجام بدهم.”

دفعه‌ی بعد ساعت ۴: ۵۲ عصر است و رییس‌تان تا پایان روز از شما یک گزارش مفصل می‌خواهد، ولی واقعا مجبور هستید اداره را ترک کنید، وضعیت را صادقانه شرح دهید: “امشب یک قرار شخصی دارم که نمی‌توانم آن را از دست بدهم. خوشحال می‌شوم فردا زودتر بیایم یا همین الان کمی وقت بگذارم ولی تا ساعت ۶: ۳۰ باید در محل X باشم.” گاتسمان می‌گوید “فقط یادتان باشد، بین تعیین محدوده و نافرمانی کردن مرز باریکی وجود دارد.”

موقعیت # ۸ برای نه گفتن در زندگی : قرار ملاقات با یک آشنا

صحنه: یک آشنای قدیمی دوست دارد برای صرف نوشیدنی شما را ملاقات کند، ولی رک و راست، طی یک سال اخیر دلیل موجهی برای ندیدن این آدم داشته‌اید.

راه‌حل: گاتسمان می‌گوید “وضعیت کمی دشوار می‌شود: شما نمی‌خواهید اهانت کرده باشید، ولی مجبور هم نیستید بروید.” می‌توانید این عبارت را امتحان کنید، “از دعوت شما ممنونم، ولی امشب گرفتارم، ” و وقتِ دیگری را هم پیشنهاد ندهید. بعد از یک یا دو بار، باید حساب کار دست‌اش بیاید. گابور می‌افزاید: این یکی از آن مواقعی است که می‌توانید دروغ مصلحت‌آمیز بگویید: “الان تا خرخره توی کار غرق هستم و زمان مناسبی برای من نیست.” و همین‌جا صحبت را تمام کنید.

او می‌گوید، از طرفی، بعضی‌وقت‌ها دیدار- شخصی یا حرفه‌ای- با یکی از رفقای دانشکده یا همکاران سابق می‌تواند مفید باشد. او پیشنهاد می‌کند که، “اگر واقعا دلیلی برای رد آن ندارید یک بار امتحان کنید. متوجه خواهید شد که خیلی بیش‌تر از آن چه اصولا فکر می‌کردید با هم نقاط مشترک دارید! ”

موقعیت # ۹ برای نه گفتن در زندگی : مراسم عروسی در جایی دور

صحنه: به یک مراسم عروسی در جایی دور دعوت شده‌اید که به اندازه‌ی یک ماه اجاره خانه‌ی‌تان برای شما هزینه بر می‌دارد.

راه‌حل: گاتسمان می‌گوید وقتی می‌خواهید دعوتی را رد کنید، یک یادداشت بفرستید حاوی این مطلب که، “عروسی شما فوق‌العاده است و من مشتاقانه منتظرم عکس‌های آن را ببینم، ولی الان به لحاظ مالی در مضیقه‌ام. فکر من پیش شما است، ولی نمی‌توانم سفر کنم.”

اگر از این که وضعیت مالی‌تان را شرح دهید معذب می‌شوید، به خودتان فشار نیاورید: امور مالی شما موضوعی خصوصی است.

گاتسمان می‌گوید: “اگر از شما درخواست کردند ساقدوش شوید، قضیه بر همان منوال است، ولی این چیزی نیست که بتوانید در لحظه راجع به آن تصمیم بگیرید. به دوست‌تان بفهمانید که دوست‌اش دارید، از ازدواج‌اش حمایت می‌کنید، و خوشحال می‌شوید جور دیگری به او کمک کنید، ولی نمی‌توانید در تعهدات مالی یا زمانی که به ساقدوش بودن مربوط می‌شود مشارکت کنید.” گابور می‌گوید اگر از این که وضعیت مالی‌تان را شرح دهید معذب می‌شوید، به خودتان فشار نیاورید: امور مالی شما موضوعی خصوصی است، و مجبور نیستید همه‌چیز را در مورد زندگی‌تان به همه بگویید.

گاتسمان می‌گوید، اگر به شما فشار آوردند- “من واقعا به تو امید بسته بودم که می‌آیی”- از قاطع بودن نترسید. بگویید، “من هم واقعا امیدوار بودم که من را درک می‌کنی. می‌دانم نمی‌خواهی من در وضعیتی قرار بگیرم که مجبور باشم بین عروسی و پرداخت اجاره‌خانه‌ام یکی را انتخاب کنم.”

موقعیت # ۱۰ برای نه گفتن در زندگی : درخواست مصاحبه‌ی شغلی

صحنه: یک همکار از شرکتی دیگر از شما می‌خواهد برای یک فرصت شغلی که به آن چندان علاقه ندارید مصاحبه بدهید.

راه‌حل: پیچیده‌اش نکنید. گابور می‌گوید تمام آن‌چه لازم است بگویید این است: “خوب است که آدم مورد توجه باشد، ولی من از موقعیتی که الان دارم راضی هستم.” او می‌افزاید، “با وجود این، شناختن آدم‌های دیگر و کسب اطلاع درمورد شرکت‌های دیگر هیچ ضرری ندارد. بعد می‌توانید بهترین تصمیم را برای خودتان بگیرید.”

نتیجه گیری:

خوب بودن خوب است، ولی دانستن این‌که کی(و چگونه) “نه” بگوییم برای سلامت ذهن شما بسیار مهم است. به هم پیوند زدن آن دو حرف کوچک (ن.+ه.) تدبیر، اخلاق، و جرات می‌خواهد، ولی نتیجه‌ی نهایی ارزش‌اش را دارد.

گابور به عنوان آخرین راهکار می‌گوید، اگر ناامید کردن دیگران واقعا برای‌تان سخت است: برای خودتان زمان بخرید.

به آنها بگویید روز بعد پیش آنها بر می‌شد، و روی نه گفتن در زندگی و کار (درست و اصولی) کار کنید، یا از کجا معلوم: شاید تصمیم گرفتید دعوت‌شان را قبول کنید.