روانشناسی کودک موضوع بسیار مهمی در علم روانشناسی است. براساس آنچه که زیگموند فروید میگوید، کودکان در ابتدا توسط امیال و خواستههای غریزی و خودخواهانه هدایت میشوند اما بهتدریج بواسطه جذب شدن به ارزشها و قوانین والدینشان با رویکردی واقعی تر سازگار میشوند. این فرآیند در شکل گیری وجدان کودک تاثیرگذار خواهد بود.
یکی از مهمترین چیزهایی که شما به عنوان پدر یا مادر باید در جهت شناخت آن تلاش نمایید عبارت است از روانشناسی کودک. نه، البته که نیازی نیست که به کسب درجه در حوزه تربیت و پرورش کودک بپردازید. بلکه، یافتن و شناخت موارد ساده وکوچک تنها کاری است که باید انجام دهید. چیزهایی که به شما میگویند فرزند شما چه چیزی را دوست دارد یا ندارد، چه چیزی موجب خندیدن یا گریه کردن او میشود، چه چیزی به او انگیزه میدهد و چه چیزی برای او مشکل ساز میشود.
در این مطلب روانشناسی کودک را برای شما توضیح میدهیم و روش هایی را ارائه میکنیم که به شما کمک میکند آنچه که در ذهن کودکتان رخ میدهد را بشناسید.
روانشناسی کودک چیست؟
روانشناسی کودک- یکی از بخشهای اصلی روانشناسی رشد- حوزهای گسترده و یکی از رایجترین موضوعاتی است که مورد مطالعه قرار گرفته است. این شاخه خاص از روانشناسی بر فرآیندهای روانشناختی کودکان از بدو تولد تا دوره نوجوانی متمرکز میشود. تغییرات روانشناختی که از دوره نوزادی رخ میدهند در این حوزه بررسی میشوند.
دامنه مطالعات این حوزه مواردی از قبیل مهارتهای حرکتی، رشد شناختی، مهارتهای زبانی، تغییرات اجتماعی، رشد عاطفی و…. را دربرمی گیرد.
نیاز به شناخت و درک روانشناسی کودک
والدین به روش خودشان تواناییها و مهارتهای کودک خود یا نبودن مهارتها و تواناییها را در آنها تفسیر میکنند. زمانیکه شما کودک خود را درک نمیکنید، پس احتمالا آنها را به گونهای نادرست تفسیر یا قضاوت میکنید. اگرچه ممکن است برخی اوقات این تفسیرهای نادرست بیضرر باشند اما اغلب اوقات وضعیت اینگونه نیست. والدین نقشی اساسی و کلیدی در رشد روانشناختی کودک دارند. عدم آگاهی از رشد کودک اغلب میتواند منجر به قضاوت نادرست و ضعیف درمورد کودکان شده و به این ترتیب تصمیم گیریهای تربیتی ضعیفی را به دنبال خواهد داشت.
مطالعهای توسط دکتر براندا ولینگ- رییس و استاد پژوهشهای دانشگاه میشیگان- انجام شد و در آن نشان داده شد که کودکان مستقیما تحت تاثیر مدت زمانی قرار دارند که والدین برای رشد و تربیت آنها سرمایهگذاری میکنند. ازاین رو، پدر و مادرها باید درمورد جنبههای گوناگون روانشناسی و رشد کودک آموزش ببینند بطوریکه بتوانند در جهت رشد عاطفی و ذهنی کودک مشارکت معناداری داشته باشند.
روش هایی برای درک و شناخت بهتر روانشناسی کودک
ژان پیاژه- روانشناس کودک معروف- میگوید: ” از دیدگاه اخلاقی و فکری، کودک نه خوب متولد میشود و نه بد بلکه کودک حاکم سرنوشت خود متولد میشود.”
تربیت و پرورش کودک چیزی فراتر از تامین راحتی و رفاه کودکان است. در واقع پرورش کودک یعنی بودن عاطفی در کنار کودک و تامین نوعی احساس امنیت برای او. در ادامه چند روش اساسی و اولیه برای کمک به درک بهتر کودکان آمده است.
۱. راهحل اصلی مشاهده است
مشاهده یکی از سادهترین و در عین حال موثرترین راهها برای درک روانشناسی کودک است. به کارهایی که کودکانتان انجام میدهند یا آنچه که میگویند علاقه نشان دهید. اعمال، گفتار و حالتهای آنها را به هنگام غذاخوردن، خوابیدن یا بازی کردن مشاهده کنید. به خاطر داشته باشید که کودک شما منحصربه فرد بوده و شخصیتی دارد که در مسیر زندگی و رشد او میتواند باقی بماند. بنابراین از مقایسه کودک خود با دیگر کودکان خودداری کنید چراکه این کار نه تنها به تربیت و پرورش او استرس وارد میکند بلکه موجب میشود کودک احساس بیارزش بودن و حقارت را تجربه کند.
این چند سوال را حتما از خود بپرسید تا به شما در درک روانشناسی کودک کمک کند.
- فرزند من انجام چه کاری را بیشتر از هر کار دیگری دوست دارد؟
- واکنش کودک من به انجام کاری که آن را دوست ندارد چیست بعنوان مثال واکنش او به خوردن سبزیجات، زود خوابیدن یا انجام دادن تکالیف.
- کودک من تا چه اندازه اجتماعی است؟ آیا او تمایلی برای به اشتراک گذاشتن چیزی یا امتحان کردن چیزهای جدید دارد؟
- چقدر طول میکشد تا کودک من با محیط اطرافش آشنا شود؟ آیا او قادر است خود را با تغییرات محیطی سازگار کند؟
هنگامی که به این سوالها پاسخ میدهید به یاد داشته باشید که کودک خود را قضاوت نکنید و فقط او را مشاهده کنید تا آگاه شوید.
۲. زمان کافی به کودکان خود اختصاص دهید
امروزه والدین کارهای متعددی را در خانه و محل کار برعهده دارند. چندکاره بودن والدین همانطور که خودشان میگویند باعث میشود که همزمان به چیزهای زیادی بپردازند که یکی از این چیزها کودک آن هاست. اگر شما هم تا به امروز به این شیوه با کودک خود وقت گذرانده اید، پس بدانید که زمان تغییر رسیده است. اگر میخواهید که کودکانتان را بشناسید و درک کنید باید برای آنها وقت بگذارید.
- مدت زمانی که سر میز شام با کودکان خود هستید یا وقتی که هنگام رانندگی برای بردن و برگرداندن آنها از مدرسه صرف میکنید، کافی نیست. شاید لازم باشد که زمانی را برای حرف زدن و بازی کردن با آنها اختصاص دهید و ساعتهای کافی وقت بگذارید تا درون آنها را بشناسید.
- گفتوگوهایی که با فرزند خود انجام میدهید به شما کمک میکنید تا بفهمید که در زندگی آنها در مدرسه و در خانه چه اتفاقاتی رخ میدهد، موزیک یا برنامه تلویزیونی مورد علاقه آنها را بشناسید و کشف کنید که چه چیزهایی آنها را هیجان زده میکند یا نمیکند.
- اختصاص دادن زمان کافی همیشه به معنای حرف زدن یا انجام کاری مشترک با کودکانتان نیست. برخی اوقات تنها کافی است که در کنار هم بنشینید و شما آنها را در سکوت رصد کنید تا اطلاعاتی درمورد شخصیت آنها بهدست آورید.
۳. کودکان به توجه جدی شما نیاز دارند
زمانیکه برنامهریزی میکنید تا با کودکان خود وقت بگذرانید، طوری برنامهریزی کنید که فقط همین کار را انجام دهید و نه هیچ کار دیگری. فرزندان شما شایسته توجه جدی شما هستند. اگر با کودکان خود هنگامی حرف بزنید که در حال آشپزی، رانندگی یا هرکار دیگری هستید، احتمالا مهمترین اطلاعاتی که فرزندتان درمورد خودش به شما میدهد را از دست خواهید داد. حداقل یک کاری را طراحی کنید که شما را قادر میکند تا بطور انحصاری و ویژه با فرزندتان وقت بگذرانید. هنگامی که توجهی خاص و جدی را به فرزندتان معطوف میکنید، او احساس امنیت و تاییدشدگی را تجربه میکند و به احتمال زیاد بیشتر از گذشته پذیرای شما خواهد بود.
۴. به پیرامون کودک خود توجه کنید
تحقیقات نشان دادهاند که رفتار و نگرشهای یک کودک عمدتا تحت تاثیر محیطی که در آن پرورش یافته است، شکل میگیرد. برای شناخت بهتر کودک باید به محیطی که کودک در آن قرار دارد نیز توجه کنید.
تحقیقات همچنین اثبات میکنند که محیط میتواند رشد مغز کودک و باین ترتیب رشد مهارتهای زبانی و شناختی او را نیز تحت تاثیر قرار دهد. این ارتباط بویژه درمورد محیط خانه درمقایسه با هر محیط دیگری صحبت میکند.
رفتار کودک شما به شدت به نوع افرادی که پیرامون او قرار دارند و نیز چگونگی تعامل آنها با او بستگی دارد. زمان کافی اختصاص دهید تا نوع محیطی که در خانه و مدرسه او شکل گرفته است را تعیین کنید. به عنوان مثال، اگر فرزند شما پرخاشگر است یا از اجتماع کناره گیری میکند، شما لازم است بدانید که چه چیزی یا چه کسی او را تحت تاثیر قرار داده که به این شیوه رفتار میکند.
۵. عملکرد مغز یک کودک را بشناسید
والدین اغلب فیزیولوژی کودک خود را میشناسند اما نمیدانند که مغز کودک چگونه کار میکند. مغز تحت تاثیر تجربه هایی که کودک داشته است شکل میگیرد و به همین ترتیب واکنشهای او به موقعیتهای مختلف را تحت تاثیر قرار میدهد.
شناخت چگونگی عملکرد مغز کودک میتواند به شما در یادگیری رفتار کودک، تصمیم گیریهای او و تواناییهای اجتماعی، منطقی و شناختیاش کمک کند.
تجربههای اشتباه میتوانند منجر به شکل گیری واکنشهای منفی در ذهن کودک شوند و اثراتی نامطلوب بر رشد کلی او داشته باشند.
شناختن چگونگی عملکرد مغز کودک به شما کمک خواهد کرد تا فجایع یا تجربههای منفی را به فرصتها یا تجربههای مثبت تبدیل کنید.
آنگونه که دانیل جی سیگل – نویسنده کتاب ” کودک تمام مغز: ۱۲ استراتژی انقلابی برای پرورش ذهن درحال رشد کودک شما”- میگوید، شما میتوانید از طریق شناخت عملکردهای ذهن به کودکان خود کمک کنید تا پایههای محکمی برای یک زندگی اجتماعی و عاطفی سالم بسازند و همچنین میتوانید آنها را قادر کنید تا موقعیتهای سخت را براحتی مدیریت کنند.
۶. گوش بدهید- اجازه دهید کودکانتان داستانها و ماجراهایشان را برای شما شرح دهند
حرف زدن خوب است اما هنگامی که با فرزند خود گفتوگو میکنید گوش دادن خیلی مهم است. مکالمه را به شکلی آغاز کنید تا فرزندتان شروع به حرف زدن کند و شما به آنچه که او میگوید، گوش دهید. شاید بچهها قادر نیستند که خود را به روشنی و وضوح ابراز کنند و به همین دلیل است که شما باید به واژهها و نشانههای غیرکلامی که آنها استفاده میکنند نیز توجه کنید.
به این موارد دقت کنید:
- لحن: تاکید و فشاری که برای ادای یک کلمه یا عبارت بکار میرود.
- کلمات و اصطلاحات: به شما میگویند که کودک شما چه احساسی را تجربه میکند. سعی کنید هنگامی که فرزندانتان در مورد چیزی صحبت میکنند احساس آنها را در مورد آن شناسایی کنید: احساس دوست داشتن یا ترس یا استرس و نگرانی.
- زبان بدن: به تماسهای چشمی، شیوه بکار بردن دستها و حالتهای آنها دقت کنید.
در روانشناسی کودک مهم است که علاوه بر اینکه شما باید به کودکتان گوش دهید همچنین لازم است که کودکتان هم بداند که شنیده و جدی گرفته شده است. آنچه که آنها میگویند را تایید کنید و به آنها پاسخ دهید تا باین ترتیب بدانند که شما آنچه که میگویند را میفهمید. اگر چیزی را نمیفهمید، سوال بپرسید تا موضوع برایتان روشن و شفاف شود. اما مراقب باشید که بیش از اندازه حرف نزنید یا سوال نپرسید چرا که باین ترتیب کودک شما بطور کلی سکوت خواهد کرد.
۷. کودکان به شیوههای گوناگون خود را ابراز میکنند
کودکان شما به شیوه هایی گوناگون و بیشتر از یک شیوه به بیان و ابراز خود میپردازند. کودکان- علاوه بر حرف زدن- احساسات خود را با کارهایی که انجام میدهند نیز نشان میدهند.
- اگر کودکان شما به نقاشی کردن، نوشتن یا بازی کردن علاقمند هستند، آنها را تشویق کنید که بیشتر اوقات این کار را انجام بدهند. اجازه دهید در کلاسهای هنری یا نقاشی حضور داشته باشند و خودشان را بهتر نشان بدهند. همچنین میتوانید موضوعات متفاوتی را برای نقاشی کشیدن به آنها بدهید بدون اینکه نیروی تخیل و تصویرسازی آنها را محدود کنید.
- همچنین میتوانید از کودک خود بخواهید که ژورنالی تهیه کند و در آن کارهایی که درطول یک روز مشخص انجام داده و احساسات گوناگونی که در آن روز تجربه کرده است را بنویسد. هرچه بیشتر فرزند شما بنویسد یا نقاشی بکشد بهتر میتواند خود را ابراز کند.
- وقت بگذارید و آثار هنری آنها را ببینید تا متوجه شوید که در ذهن آنها چه میگذرد. لازم نیست که خیلی در آنها دقیق شوید چراکه با این کار به اشتباه عواطف و احساسات خود را بجای احساسات آنها قرار میدهید و آنها را به اشتباه قضاوت میکنید.
- از آنها بخواهید که درمورد آنچه که مینویسند یا نقاشی میکنند و احساساتی که درمورد آن تجربه میکنند برای شما توضیح بدهند.
۸. سوالات درست بپرسید
اگر میخواهید کودک شما صحبت کند پس بسیار مهم است که سوالهای درستی بپرسید. مکالمات و گفتوگوهایتان را با سوالهای پایان-باز شروع کنید. این سوالها کودک را تشویق میکند تا جزییات را با شما درمیان بگذارد.
- بجای اینکه بپرسید ” آیا این آهنگ را دوست داری ” – سوالی که پاسخ آن بدون شک بله یا خیر خواهد بود، بپرسید: ” نظرت در مورد این آهنگ چیست؟ ” طوریکه به کودک اجازه خواهید داد تا بیشتر حرف بزند.
- بجای اینکه از آنها بپرسید که با چه کسی بازی کردند از آنها درمورد اینکه چه بازی کردند سوال کنید. باین ترتیب شما به آنها اجازه میدهید که ماجرای بازی کردنشان را با جزییات برای شما توضیح بدهند وشما هم حرف آنها را قطع نمیکنید.
- از پاسخ دادن به سوالاتی که کودک میپرسد هرگز طفره نروید. اگر کودکتان سوالی میپرسد و شما برای آن پاسخی ندارید، آن را همانجا متوقف کنید و نگه دارید و پاسخ آن را بعدا به کودکتان بدهید. احمقانه انگاشتن سوال کودک و اهمیت ندادن به آن و فراموش کردن آن کودک را از پرسیدن سوالهای دیگر بعد از آن دلسرد و ناامید میکند.
۹. در حوزه رشد کودک آموزش ببینید
در شناخت و درک مراحل مختلف رشد کودک فعال باشید تا بدانید که کودک شما با چه کیفیتی این مراحل را پشت سر میگذارد. زمان کافی را برای خواندن کتاب، مجلههای آنلاین و صحبت با متخصصان اختصاص دهید. متخصصان میتوانند در حوزه رشد و روانشناسی کودک به شما اطلاعات بدهند. زمانیکه نمیدانید که باید منتظر چه چیزی باشید، هرچیز و همه چیز بسیار خوب یا بسیار بد به نظر میرسد. از پرداختن به حدس و گمانهای دیوانهکننده خودداری کنید.
۱۰. کودکان دیگر را رصد کنید
گاهی اوقات رصد کردن کودکانی که همسن کودک شما هستند میتواند در شناخت بهتر کودکتان شما را یاری کند. این روش میتواند به شما کمک کند تا نحوه رفتار کودکتان در یک موقعیت اجتماعی و نیز نقاط قوت و ضعف حاکم بر شخصیت او را شناسایی کنید. این به معنای آن نیست که کودک خود را با هر کودک همسن او مقایسه کرده و قضاوت کنید که کدام یک بهتر از دیگری است.
والدین با مقایسه کودکانشان با دیگر کودکان درواقع تلاش میکنند تا تواناییهای عملکردی کودکان خود را تعیین و شناسایی کنند. با این وجود، این روش در طولانی مدت میتواند تاثیری نامطلوب بر کودک داشته باشد. اگرچه مقایسه همیشه بد نیست اما هنگامی که بیش از حد تکرار شود میتواند خطرناک باشد.
۱۱. همدلی کردن- خود را به جای کودکتان بگذارید
گاهی اوقات شما باید مثل یک کودک فکر کنید و حتی مثل یک کودک رفتار کنید تا بتوانید به آنها رسیده و آنها را درک کنید. همدلی مهارت بسیار مهمی است که پدر و مادر باید آن را در خود تقویت کنند تا بتوانند کودک خود را بهتر شناخته و درک کنند. زمانیکه کودکان شما در مورد ماجراها و تجربههای خود با شما حرف میزنند شما میتوانید از این ماجراها آگاه شوید. اما اگر نتوانید با آنها همدلی کنید حتی به درک آنچه که آنها تجربه میکنند نیز نزدیک نخواهید شد. در ادامه راههایی برای همدردی با کودک آمده است:
- در روانشناسی کودک مهم است که به احساسات آنها گوش دهید. سعی کنید آنچه که تجربه میکنند را شما هم تجربه کنید.
- از زبان آنها استفاده کنید تا به آنها کمک کنید که شما را بهتر درک کنند. از خودتان این سوال را بپرسید که اگر شما هم کودک بودید، آیا مدل گفتاری بزرگسالان را با تمام کلمات و اصطلاحات پیچیده آن متوجه میشدید؟
- هنگامی که رفتار کودک خود را درک نمیکنید از خود بپرسید که اگر شما بجای کودکتان بودید چگونه رفتار میکردید یا واکنش نشان میدادید؟
۱۲. هوش عاطفی کودک شما چه اندازه است؟
زیگموند فروید میگوید: ” چه تضاد آزاردهندهای بین هوش درخشانی کودک و ذهنیت ضعیف یک فرد بالغ متوسط وجود دارد.”
برای مدتها به کودکان به اندازه بزرگسالان بها داده نمیشد. عواطف و احساسات آنها بدیهی تلقی میشد زیرا اینگونه میپنداشتند که آنها وقتی بزرگ میشوند همه چیز را فراموش میکنند.
اکنون میدانیم که چنین چیزی درست نیست- آنچه که کودک در دوران کودکی تجربه میکند تاثیری قابل توجه بر نوع شخصیت او در بزرگسالی خواهد داشت. شما بعنوان پدر یا مادر هرگز نباید عواطف فرزند خود یا استعداد او برای مدیریت آنها را دست کم بگیرید.
هوش هیجانی عبارت است از توانایی یک فرد در شناسایی، بیان و کنترل عواطف خود. کودکان با طبیعت و خلق وخویی منحصر به فرد متولد میشوند. برخی از آنها پرحرف و بیش فعال و برخی دیگر خجالتی و دیرجوش هستند.
مسئولیت شما بعنوان پدر یا مادر درک هوش هیجانی کودک خود و انجام کارهای لازم است تا به آنها کمک کنید به بزرگسالانی سالم، عاطفی و باهوش تبدیل شوند.
۱۳. همه چیز را قطعی و مسلم ندانید
تصور نکنید که شما در هر لحظه میدانید که فرزندتان چه چیزی میخواهد یا چه احساسی دارد. اگر کودک شما شکایتی نمیکند ممکن است تصور کنید که او خوشحال است. ممکن است تصور کنید که شما پدر و مادر خوبی هستید زیرا فرزند شما رفتار خوبی با دیگران دارد و کج خلقی نمیکند.
زمانیکه همه چیز را قطعی و مسلم میدانید، دربرابر شناخت صحیح کودکتان مقاومت میکنید و باین ترتیب گزینههای ضعیفی را برای انتخاب پیش روی کودک خود قرار میدهید. سوال پرسیدن از آنها هرگونه شک و شبههای را از بین میبرد و شما با اطمینان خواهید دانست که اوضاع از چه قرار است.
اختلالات روانشناختی کودکی
کودکان تحت تاثیر والدین، افراد خانواده و جامعه شان رفتارهای خاصی را بهدست میآورند. بیشتر کودکان دارای مسائل رفتاری جزئی و کوچکی هستند از جمله انعطاف ناپذیری، بیادبی یا فقدان توجه. درصورتیکه این مسائل پیچیده شوند به اختلال تبدیل خواهند شد. در ادامه چند نمونه از اختلالات روانشناختی رایج در میان کودکان آمده است:
۱. اختلال کم توجهی- بیش فعالی:
کودکان مبتلا به اختلال کم توجهی- بیش فعالی سه خصوصیت مهم را در خود نمایش میدهند: بیتوجهی، تکانشگری و بیش فعالی. همچنین این کودکان میتوانند بیقرار، پرخاشگر و قابل تحریک باشند.
۲. افسردگی و اختلال دوقطبی:
نوسانات خلق و خویی شدید، بیش فعالی طولانی مدت و به دنبال آن بیحالی، کج خلقی، ناامیدی و رفتار غلط در کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی دیده میشود.
۳. اختلال اضطرابی:
کودکان مبتلا به اختلال اضطرابی عمومی بیش از اندازه در مورد هرچیز نگران میشوند. حتی بیاهمیتترین مسائل نیز در آنها موجب شب بیداری میشود.
۴. سندروم آسپرگر:
این سندروم نوعی اوتیسم خفیف است. علائم آن عبارتند از: فقدان مهارتهای اجتماعی، نفرت از تغییر محیط معمولی و همیشگی، عدم برقراری تماس چشمی، حالتهای چهره و ژستهای غیرعادی، فقدان حس همدردی و عدم هماهنگی در مهارتهای حرکتی.
۵. اختلال یادگیری:
یک اختلال روانشناختی است که یادگیری را به چالش و کاری سخت تبدیل میکند. علائم این اختلال عبارتند از: ناتوانی در ایجاد توجه، حافظه ضعیف، هماهنگی ضعیف، ناتوانی در دنبال کردن دستورالعملها و مسیرها، فقدان سازمان دهی.
۶. اختلال رفتار مخرب:
کودکان مبتلا به این اختلال با دیگران نزاع و قلدری میکنند، خود را از موقعیتهای اجتماعی دور نگه میدارند، عمدا به حیوانات آسیب میزنند یا وسایل خود را خراب میکنند، دروغ میگویند یا حتی دزدی میکنند.
۷. اختلال خوردن:
کودکان مبتلا به اختلالات خوردن مثل بی اشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی عادتهای غذایی غیرعادی دارند. این اختلالات معمولا نتیجه افکار وسواس گونه آنها درمورد افزایش وزن و ظاهر فیزیکی است. علائم این اختلال عبارتند از ناتوانی در خوردن هرچیزی، استفراغ و پرخوری.
۸. اسکیزوفرنی:
اسکیزوفرنی بین کودکان به اندازه بزرگسالان رایج نیست. گوشه گیری و کناره گیری از اجتماع، بیخوابی، بیانگیزگی، عملکرد ضعیف در مدرسه، افسردگی، فراموشی و رفتارهای عجیب و غریب از علائم و نشانههای این نوع اختلال هستند.
اگر فکر میکنید که علائم هریک از اختلالهای ذکرشده در بالا را در کودک خود مشاهده میکنید، فورا با یک متخصص مشورت کنید.
روانشناسان کودک روی دو تئوری اصلی کار میکنند:
- رشد کودکان درونی است و تغییر در آنها ذاتی است( تغییر در طبیعت و سرشت آن ها)
- رشد کودکان به محیط بیرونی آنها بستگی دارد( چگونگی تربیت و پرورش)
رشد کودکان توسط کارشناسان در شرایط مختلف مورد مطالعه قرار میگیرد. این شرایط عبارتند از:
- شرایط اجتماعی: چگونگی ارتباط با پدر و مادر، خواهران و برادران، دوستان، معلمها و افراد مهم دیگری که رشد کودک را تحت تاثیر قرار دادهاند.
- شرایط فرهنگی: چگونه عوامل فرهنگی مثل آداب و رسوم و سنت ها، ارزشهای از پیش تعیین شده و دستورالعملها و قوانین زندگی رشد و پیشرفت کودک را تحت تاثیر قرار میدهند.
- شرایط اجتماعی و اقتصادی: چگونه موقعیت اجتماعی کودک، سطح اجتماعی، سبک زندگی و دسترس پذیری( یا فقدان) منابع مالی میتواند رشد کودک را تحت تاثیر قرار بدهد.
در این چالش شرکت کنید
شناخت و درک روانشناسی کودک میتواند چالشی جدی باشد. اگر بیشتر از یک فرزند دارید، روانشناسی کودک اول متفاوت با کودک وسط و به همین ترتیب کوچکترین فرزند شما خواهد بود.
این باور که همه بچهها یکسان هستند و بکاربردن یک الگوی واحد برای تربیت و پرورش کودکان کار اشتباهی است. اگرچه شناخت روانشناسی کودک کاری سخت و وقت گیر است اما این مهمترین کاری است که میتوانید برای پرورش یک فرد بالغ سالم انجام دهید.