موفقیت افراد ریشه رد دوران کودکی آنها دارد. اگر هر فردی در دوران کودکیاش مهارت های لازم برای موفقیت کودکان در آینده را یاد بگیرد قطعا در بزرگسالی به موفقیت خواهد رسید. در این نوشتار با ما همراه باشید تا از مهارت های لازم برای موفقیت کودکان در آینده برایتان بگوییم.
تاکنون در زندگیام ساعتهایی بیشمار را در جادهها سپری کردهام و در برابر مخاطبانی مختلف سخنرانیهایی در مورد استراتژیهای رسیدن به حداکثر توان بالقوه ایراد کردهام. با توجه به همهی اینها، احساس میکنم باید نکتهای را به همهی شما گوشزد کنم؛ هیچ روش همهگیر یا مجموعهای از علوم وجود ندارد که بتوانید با فراگیریشان به موفقیتهای آنی و طولانیمدت دست یابید. موفقیت یک شبه بهدست نمیآید، بلکه به مرور زمان به ثمر میرسد. مطمئن باشید اگر روشهایی برای رسیدن فوری به موفقیت وجود داشت،
این روشها را با قیمتهایی گزاف میفروختند. آنچه در اینجا میتوانم با شما در میان بگذارم، برخی ملزومات واقعی و آزمودهشده در زمینهی رهبری است: مهارتهایی که مربیان و مدیران مدارس به سختی تلاش میکنند آنها را بهتدریج به کودکان تزریق کنند و مهارتهایی که مدیران منابع انسانیِ شرکتهای بزرگ در وجود متقاضیان استخدام به دنبالشان میگردند. چه باور کنید و چه باور نکنید، هر دوی این مهارتها یکسان هستند. در ادامه به برخی ویژگیها و رفتارهایی اشاره میکنیم که باید بتوانید آنها را در زندگیتان الگو قرار دهید و بهتدریج به جوانترها نیز تزریق کنید:
هوش هیجانی
شاید پیش از این مطالبی را در مورد هوش هیجانی مطالعه کرده باشید؛ هوش هیجانی مفهومی بسیار پیشرفته و موضوع داغ دانشکدههای کسب و کار و منابع انسانی است. در حقیقت، هوش هیجانی درک و کنترل هیجانهای فردی و آگاهی از چگونگی و زمانِ بیان آنها است. شاید تاکنون در میان همکاران یا همکلاسیهایتان با افرادی برخورد کرده باشید که به نظرتان از هوش هیجانی اندک برخوردار باشند؛ زیرا این قبیل مسائل ایدهها و حقایقی پیچیده هستند که حتی افراد بزرگسال هم با دشواری درکشان میکنند.
به راحتی میتوانید فقدان هوش هیجانی را در صورت کودکی نو پا مشاهده کنید که از بیان احساساتاش ناتوان است. و شاید خودتان یا دیگران این جمله را به کودکی ناامید و شکستخورده گفته باشید که “حرفات را بزن.” توانایی به کلام در آوردن و بیان احساسات و راهحلها به آدمهای همدل و دلسوز اطرافمان، گامی بزرگ و حقیقتا، درسی است برای همهی عمر که باید در زندگی بیاموزیم.
البته روی دیگر سکه نیز وجود دارد: آیا آدمها میتوانند تشخیص دهند چه وقت دیگران به کمک نیاز دارند و بیهیچ کم و کاست به آنها کمک کنند؟ این مسئله فقط در این مورد نیست که چه وقت کودکان به آب یا غذا احتیاج دارند: بلکه به توانایی خوانش نشانههای زبان بدن آدمها و حالات چهرهشان نیز اشاره دارد – از طریق این توانایی میتوان فهمید چه وقت آنها به کمک نیاز دارند، چه وقت دچار سردرگمی شدهاند، چه وقت هیجانزده هستند؛ و کسب توانایی ارائهی یک پاسخ متناسب و قابلقبول به این هیجانها نکتهای کلیدی در زندگی به شمار میرود.
عطش دانش
پایان دورهی تحصیلات رسمیمان به معنی پایان سفر اکتشافی، آموزشی و ادراکیمان نیست. همیشه کلاسهای آموزشی بزرگسالان و دورههای تکمیلی پر از شرکتکننده است زیرا اقتصاد، صنایع، و فرهنگها رو به تکامل میروند، و به این ترتیب نیاز ما نیز به یادگیری و آموزشِ مداوم بیشتر میشود.
به نوجوانانمان نوعی حس کنجکاوی بنیادی را در مورد جهان اطرافمان تزریق کنید؛ اینکه چیزها چگونه کار میکنند، چگونه بهبود مییابند، چگونه نوآوریها جهان را تغییر دادهاند – اینها همگی درسهایی مهم هستند که میتوانند باعث ایجاد کارآفرینان، پژوهشگران و افرادی شوند که ممکن است در آینده مسیر بازی دنیا را تغییر دهند. البته باید در این میان، تعادل و میانهروی نیز حفظ شود – نمیخواهیم کودکانمان دائما در پی پژوهش و مطالعه در مورد اهداف غیر قابل دسترسی باشند، ولی آنها میتوانند و باید بفهمند تنها ذهن کنجکاو، پیجو، و تحلیلگر است که در عرصههای پزشکی، هنر، فناوری و معماری میتواند باعث پیشرفت جامعه شود.
رهبران کسب و کار همواره در کمین ایدههای بزرگ برای آینده، اصلاح و تکمیل محصولات کنونی، و زنجیرههای تامین هستند: قرار دادن کودکتان در مسیر نوآوری میتواند کمکشان کند تا به خود و دیگران کمک کنند. این از مهارت های لازم برای موفقیت کودکان در آینده است.
تعریف و تحقق اهداف
این مسئله نیز یکی از چیزهایی است که مربیان و آدمهای درگیر کسب و کار در مشاغلشان هر روز هفته به دنبالاش هستند. معلمان اهدافی را برای دانشآموزانشان تعیین میکنند – مجبورشان میکنند مفاهیم ریاضی را درک کنند، نحوهی درست خواندن را بیاموزند، و از اهمیت رویدادهای تاریخی و تاثیرشان بر دنیای امروز مطلع شوند. آدمهای شاغل در انواع کسب و کارها دائما سعی میکنند محصولاتشان را بهبود بخشند، قیمت سهامشان را افزایش دهند، و خدماتشان را به بهترین نحو ارائه کنند – و آنها غالبا این کارها را بر اساس ارقام و مقاصد مالی مورد نظرشان انجام میدهند. ولی کودکان و نوجوانان در جایگاهی میان این دو حالت قرار دارند: مجبور هستند خواندن، مطالعه کردن و ریاضیات را تمرین کنند تا این اهداف را به واقعیت بدل سازند.
میتوان چنین مفاهیمی را داخل خانه نیز مشاهده نمود: انجام کارها و وظایف روزمرهی خانگی از بهترین نمونههایی است که میتوان به آن اشاره کرد – کاری کنید کودکان به درکی روشن از این مفهوم برسند که در پایان یک فرآیند چه چیز انتظارشان را خواهد کشید – مثلا فرآیند تمیز کردن اتاق. این کار آنها را برای موفقیت آماده میکند زیرا از این طریق به توان بالقوهشان برای تحقق اهداف پی میبرند، تلاشهای خود را قدر مینهند، و به راههای بهبود آنها فکر میکنند. اینها در بسیاری از عرصههای زندگی قابل اجرا هستند و از مهارت های لازم برای موفقیت کودکان در آینده هستند.