آیا میدانید ویژگی افراد خیلی موفق چیست؟ افراد خیلی موفق معمولا چه رفتارهایی از خود نشان میدهند؟ ما در این نوشتار از ۱۰ رفتار افراد خیلی موفق برایتان میگوییم که دانستنشان خالی از لطف نیست. با ما همراه باشید.
ما در دورهی عجیب و غریبی زندگی میکنیم. آدمها میتوانند خودشان را هر چه دوست دارند بنامند و قِسِر در بروند. اگر قرار باشد آنچه را آدمها دربارهی خودشان مینویسند، باور کنیم، پس بیشتر آدمها مدیرعامل، کارآفرین، رهبر، بنیانگذار کسبوکارهای نوپا، سخنران اصلیِ برندهی جایزه، نویسندهی آثار پرفروش یا یک میلیونر خودساخته هستند!
به هر حال اوضاع اینطور به نظر میرسد. در واقعیت، تنها آدمهایی که گول این متظاهرها را میخورند، نادانها هستند! مسلما بیخردان زیادی دور و برمان وجود دارند، اما شما مجبور نیستید یکی از آنها باشید.
نگاه کنید، جهان پر از آدمهای موفق است. من به عنوان کارآزمودهی یک صنعت دارای فناوری بالا، در سیلیکون ولی زندگی و کار میکنم. امکان ندارد که خیابان دانشگاه را در پالو آلتو به سمت پایین پیاده بروید و حداقل چهار یا پنج مدیرعامل و نایب رییس نبینید- البته نه نوع تقلبی آن، بلکه از آن مدیران درست و حسابی! متاسفانه هرگز متوجه راست و دروغ بودن ادعای آنها نخواهید شد. تشخیص آنها کار آسانی نیست.
سوال این است که چهطور میتوانید مدیران و رهبران واقعی را که چیزی برای آموختن به شما دارند از بیوجدانهایی که همه جور چرندی را دربارهی وبگاههای شخصی، رسانههای گروهی و کتابهای خودآموز کسبوکار میگویند و تصور میکنند با این مدل حرف زدن، واقعا تبدیل به مدیر میشوند، تشخیص دهید؟ خیلی ساده. از روی رفتار آنها! افراد خیلی موفق به این صورت رفتار میکنند:
۱. آنها شرکتهای واقعی را اداره میکنند.
آنها یک زندگی حرفهای واقعی دارند و شرکتهای واقعیِ دارای محصولات و مشتریهای واقعی را اداره میکنند. آنها تجربهی واقعی در زمینهی مدیریت کسبوکار و هدایت سازمانهایی که احتمالا نام آنها را شنیدهاید، دارند. اگر کسی دائم دربارهی کتاب، سمینار و سخنرانی صحبت کند، یک مدیر واقعی نیست!
۲. آنها عاشق کارشان هستند.
اگر شما از تیم کوک، مارک زوکربرگ یا ساتیا نادلا بپرسید که آنها از چه راهی برای گذراندن زندگیشان پول درمیآورند، پاسخ آنها غیر از اپل، فیسبوک و مایکروسافت نخواهد بود. آنها عاشق کارشان هستند و به محصولات و موفقیتهای شرکتشان افتخار میکنند. با چنین علاقهای موفقیت شاید قابل پیشبینی باشد، اما عامل محرک برای آنها نیست.
۳. آنها کارها را به شیوهی خودشان انجام میدهند.
شیوهی رهبری آنها و فرهنگی که ایجاد میکنند هرگز از جای دیگری کپی نشدهاست. قطعا آنها هم پیشکسوتهایی دارند و گاهی روی شانههای غول میایستند (کشف بر پایه اکتشافات پیشین-م) اما همچنان کارها را به شیوهی خودشان انجام میدهند، از استعداد درونی خودشان پیروی میکنند، و در برابر وضع موجود شکیبایی کمی دارند.
۴. آنها نسبت به آنچه که نمیدانند، آگاهی دارند.
اکثر قریب به اتفاق آدمهای هوشمند خضوع و فروتنی دارند. آنهایی که فروتن نیستند، دیر یا زود بهای غرور خود را میپردازند. البته موضوع این نیست که مدیرعاملها عزت نفس ندارند، بلکه وقتی کسی باهوش و باتجربه باشد، میداند که پاسخ همهی سوالها را ندارد… و اینکه اگر کسی طوری رفتار کند که انگار پاسخ همهی سوالها را میداند، کاملا در اشتباه است!
۵. آنها عقل و درایت دارند.
اگر چیزی خوبتر از آنی به نظر میرسد که واقعی باشد، واقعی است، اگر ایدهآل به نظر برسد، واقعی نیست و اگر مانند خواب و خیال باشد چیزی جز مهملگویی نیست! صحبتهایی در رابطه با یک راهحل سریع، داروی جدید و بسیار موثر، یک درمان معجزهآسا و عادات شخصی یک مد زودگذر است. آدمهای موفق دانا هستند. آنها به فکر خودشان هستند، عقل و درایت دارند. و بوی لاف و گزافهگویی را از یک کیلومتر دورتر حس میکنند.
۶. آنها هرگز از دستاوردهای خود ارضا نمیشوند.
همهی مدیرعاملها و نائب رییسها آدمهای کمالگرایی هستند که هرگز از دستاوردهای خود ارضا نمیشوند. آنها همیشه به دنبال انجام بهتر کارها هستند- مثلا ایجاد علاقه در مشتریان نسبت به محصول جدید یا سرمایهگذاری برای یک شروع جدید و فوقالعاده. آنها میدانند که موفقیت در کسبوکار با پیشرفت مرتبط است؛ مسابقهی دوی ماراتونی که خط پایان ندارد.
۷. آنها خیلی مشهور نیستند.
البته آدمهای موفقی وجود دارند که بسیار مشهور هستند- مثلا مارک کوبان و دونالد ترامپ – اما آنها نادر هستند. بیشتر آنها حتی به معروف شدن ذرهای علاقه ندارند. اگر شهرت و ثروت چیزهایی هستند که به شما انگیزه میدهند، احتمالا به شدت بابت نتیجهای که کسب میکنید، سرخورده خواهید شد.
۸. آنها تلاش نمیکنند شما را ترغیب به انجام کاری کنند.
مدیران واقعی و رهبران کسبوکار ممکن است یک کتاب یا بلاگ بنویسند، و بعد از بازنشستگی یکی دو سخنرانی ارائه بدهند، اما به طور کلی، تمام فعالیتشان در حیطهی ادراه و گسترش شرکتشان و فروش محصولاتشان است؛ آنها قصد ندارند شما را ترغیب کنند کیف پولتان را جهت شنیدن “مروارید خرَدشان” خالی کنید.
۹. آنها اهل خودستایی نیستند.
اصلا مجبور به انجام چنین کاری نیستند. زندگی حرفهای آنها، دستاوردهایشان و موفقیت شرکتشان خود گویای همه چیز است. شما هرگز دربارهی اینکه چهقدر پول دارند یا چهقدر پولسازی میکنند، کلمهای از آنها نمیشنوید. آنها بسیار ساده و فروتن هستند. البته چند مورد استثناءِ که اهل خودنمایی هستند نیز وجود دارد اما این موارد کم و نادر هستند.
۱۰. آنها موعظه نمیکنند.
آنها به طور کلی چندان الهامبخش و انگیزهدهنده نیستند- مگر اینکه شما یکی از کارمندان یا مشتریان آنها باشید. آنها فکر نمیکنند که کلید موفقیت، شادی، بهرهوری یا چیزهایی از این قبیل تحت تملکشان است. ممکن است درسهایی را که از تجربیان واقعیشان آموختهاند ارائه بدهند، اما هیچ کاری برای جلب توجه انجام نمیدهند. اگر رفتار کسی طوری باشد که انگار قصد جلب توجه دارد، حتما اهل فریب و نیرنگ است.
موضوع را از این زاویه نگاه کنید: اینکه چهقدر در زندگیتان موفق هستید بستگی دارد به کاری که انجام میدهید، تصمیماتی که میگیرید و اقداماتی که اتخاذ میکنید. وقتی همهی گفتنیها گفته شد و کارها صورت پذیرفت، دوست دارید به عقب برشد و به آنچه انجام دادهاید، افتخار کنید. شما دوست دارید حس خوبی داشته باشید، نسبت به حیاتی که پیش بردید و تاثیری که بر سایرین گذاشتید. و دوست دارید مطمئن شوید که زندگی را مطابق با شرایط خودتان سپری کردهاید.