به بدترین روش برای رسیدن به یک شغل فکر کنین! خوب فکر کنین. تصور کنین که اگه من از شما بخوام که روش های رسیدن به شغل دلخواهتونو لیست کنید، اون روش بشه بدترین روش. حالا سوال من از شما اینه: آیا به اندازه کافی جرئت دارید که اونو امتحان کنید؟
روش من اینه: رزومتونو دوباره بنویسید اما این بار شکست هاتونم توش ذکر کنین!
هر کارفرمایی، میدونه که رزومه یک لیست خفن و درخشان از موفقیتها، هایلایت های کاری و جوایزه. رزومه ها اغلب با دقت تزیین شدن و همیشه به شدت مثبتن. یه طوری که انگار صاحبش کلا در حال صعود و موفقیت بوده! توی سایت آمازون، هزاران کتاب وجود داره که به مردم کمک میکنه شغل پیدا کنن و تقریبا همه اونها - به یک طریق و یا چند روش - توصیه میکنن که به نقاط قوت خود اتکا کنین. اما باور کنین یه جایگزین وجود داره!
سال گذشته، " جف ساردینو " ، یه مدیرِ خلاقِ بیکار، نوع متفاوتی از رزومه رو خلق کرد. آقای جفِ زرنگ، کل شکست های کاری و سقوط های درآمدیش رو توی رزومش نوشت! بعلاوه همه ی چیزهایی که توش توانایی نداره و میدونه توشون خوب نیس! مطمئنا اون میدونست ممکنه کارفرما ها به این رزومه نگاه منفی ای داشته باشن. وقتی که شاهکارش به پایان رسید، یه آزمایش انجام داد. اون رزومه رو واسه 10 تا فراخوانِ پستِ کاری متفاوت فرستاد! جف به هرکدوم از این موقعیت های کاری دوتا رزومه فرستاد. یه رزومه سنتی و یه رزومه همراه با شکست هاش البته با استفاده از اسامی و نشانیهای مختلف. نتایج جالب بود! رزومه ی سنتی فقط توسط یدونه از موقعیت های شغلی پاسخ داده شد و هیچ تقاضای مصاحبه ای دریافت نکرد. در حالی که رزومه همراه با شکست ها، هشت پاسخ و پنج درخواست مصاحبه دریافت کرد!
من تاکتیک جف رو شگفت انگیز ( و البته کمی ترسناک ) میدونم. این یه کم ترسناکه که حتی توی تنهایی بخوایم به شکست هامون فکر کنیم؛ چه برسه بخوایم اون رو توی رزوممون با دیگران به اشتراک بزاریم! " جف استیبل " (تشابه اسمیش با جفِ قبلی جالبه) رییس یکی از کمپانی های مرتبط با مجله ی فوربس در این باره اینطور میگه:
"این باعث تعجب من میشه که یه رزومه پر از شکست دریافت کنم. میدونید من ممکنه به صورت هفتگی یا روزانه تعداد بالایی رزومه ببینم. همشون مثل همن! خیلی کم پیش میاد دقیق شم روی اونا یا کنجکاوی منو جلب کنن. اما حالا که فکر میکنم اگه یه رزومه پر از شکست ببینم شاید کنجکاو شم با اون شخصی که فرستادتش یه ملاقات کنم! خب اون خیلی تجربه کسب کرده. حداقل روی نقاط ضعفش آگاهی داره. این اصلا بد نیس. من دوست دارم بدونم اونا توی زندگیشون چطور با این شکست ها کنار اومدن و ازشون گذشتن. می بینی؟ من حتی میتونم ازشون یاد بگیرم.لااقل جذاب تر از داستان های اغراق شده ی موفقیت بقیهس. شما حداقل روی اینکه رزومه ی شکست ها، یه رزومه ی متفاوته می تونید حساب کنید! "
به نظر من توی این وانفساه، همین تفاوت میارزه که شکست هاتونو توی رزومتون مطرح کنین. جف ساردینو (جفِ اولی) اولین کسی نبود که یک رزومه با شکست نوشت. توی نوامبر ۲۰۱۰، مجله معروف "طبیعت" مقالهای رو منتشر کرد که کمی متفاوت از مطالب معمولشون بود. این مطلب به وسیله" ملانی استفان"، که توی موسسه فنآوری کالیفرنیا یک شاگرد پُست دکتری بود، نوشته شده بود. روزی که استفان، نامه عدم پذیرش کمکهزینه تحصیلیش رو دریافت کرد به این فکر کرد که این یه شکست خیلی بزرگه. توی همون روز رونالدینیو ستاره فوتبال برزیلی با یه اشتباه نتونست باعث قهرمانی تیمش توی جام جهانی شه. استفان به این فکر کرد که اوه! رونالدینیو هم شکست خورد!
وقتی تو یه ستاره ی خفن ورزشی باشی همه ی شکست هات جلوی چشم همهس! همه میدونن توی زندگی حرفه ایت چه خبر بوده! اما توی محیط های شغلی یا دانشگاهی شکست ها مخفی میشن. ملانی میدونست که اون موقعیت شغلی که واسش درخواست داده بود فقط 15 درصد امکان پذیرش داشت و 85 درصد ممکن بود شکست بخوره. پس به این فکر کرد که چرا باید خجالت بکشه از این موضوع؟! استفان به این نکته اشاره کرد که روزمش تنها نقاط قوت اونو توصیف میکرد، درست مثل رزومه ی بقیه هم دانشگاهیاش! اون فکر میکرد با این رزومه همه یه نگاه درخشان بهش خواهند داشت. با این وجود استفان توی مقالش نوشت:
" پیشنهاد من اینه: یه رزومه ی جایگزین بنویسید. همه ی تقاضاهای شغلی ای که به شکست منجر شده، تمام کمک هزینه هایی که نتونستید بگیرید و تمام اپلای هایی که به بن بست رسیدن! این رزومه شیش برابر رزومه ی سنتی حجم می بره! بطور حتم توی نگاه اول خیلی ناراحت کننده به نظر میاد اما میتونه بهتون یه سری حقایقو نشون بده که قبلا ازونا خبر نداشتید. میتونه به کارفرما هاتون نشون بده که چقدر عزمتون جزمه."
این جملات استفان، سالهای بعد، باعث شد که اکثر محیط های آکادمیک از ایده ی اون الهام بگیرن! توی آوریل سال ۲۰۱۶، یه استاد دانشگاه پرینستون با نام "یوهانسن هاشوفر" از مقاله استفان الهام گرفت، رزومه ی شکست های خودشو ایجاد کرد و اونو را به صورت آنلاین پست کرد! رزومه ی یوهانس بخشهایی داشت با تیترهایی مثل "مقالات رد شده از مجلات و ژورنال ها" ، " افزایش درجه هایی که از اون ها باز موندم " ، " نتایج تحقیقاتی که هیچوقت به اونا دست پیدا نکردم " و...
این کار یوهانس به خیلی از افرادی که توی محیط های اکادمیک بودن نشون داد که باید شکست هاشون رو با آغوش باز قبول کنن. بهشون یاداوری کرد که ما از شکست هامون بیشتر میتونیم یاد بگیریم تا موفقیت هامون.
سخن آخر
دفعه بعد که دست گل به آب دادید، به جای پنهون کردنش، باهاش مواجه شید و بهش نگاه کنید! با خودتون نگید که فقط یه یادداشت ذهنی بر می دارم و خلاص! نه! بطور فیزیکی یادداشتش کنین، اونو با دیگران به اشتراک بزارین. به این واقعیت که شکست بخشی از شرایط انسانیه، افتخار کنید و به این نگرش غلط که" هرکسی رو موفقیت هاش تعریف می کنن " پایان بدید!