چرا برخی از ما بیشتر از سایرین دچار دژاوو (آشناپنداری) میشویم. بسیاری از ما این احساس را میشناسیم: شما در حال سپری کردن یک روز عادی هستید، سرگرم کارهای خودتان هستید، بعضی لباسها را تا میکنید – هیچ چیز غیرمعمول نیست، که ناگهان یک حس آشنایی شما را فرا میگیرد، و شما کاملا آگاه هستید که دارد اتفاق میافتد: من قبلا اینجا بودهام.اما نبودهاید. یا بودهاید؟شاید سعی کنید گذشته را به یاد بیاورید و دقیقا پیببرید قبلا کی این لحظه را تجربه کردهاید. اما این حس به همان سرعتی که شما را فراگرفته است، میرود.
آیا شما آینده را پیشبینی کردید؟ آیا در زندگی گذشتهتان چیزهای را دیده بودید؟ اصلا دژاوو چیست؟
از نظر علمی از پدیدهی آشناپنداری یا دژاوو (واژه فرانسوی به معنی چیزی که قبلا دیده شدهاست) درک خیلی ضعیفی وجود دارد، اما چند نظریه وجود دارد:
- ممکن است آشناپنداری نتیجهی “عدم تطابق” در نحوهی حس و درک دنیای اطرافمان بهطور همزمان باشد. مثلا شاید بویی آشنا را استشمام کنیم، و ذهنمان فورا به نخستین باری که آن را استشمام کردیم خطور کند. (اما این یک نظریهی مبهم است، و توضیح نمیدهد که چرا بیشتر موارد آشناپنداری حقایق واقعی گذشته را بازتاب نمیدهد.)
- ممکن است آشناپنداری یک اختلال عملکرد گذرا بین مدارهای بلندمدت و کوتاهمدت در مغز باشد. ممکن است اطلاعاتی که مغز دربارهی محیط اطرافاش دریافت میکند در مسیر حافظهی بلندمدت “میانبر” بزند، و مکانیسمهای معمول انتقال ذخایر را دور بزند، برای همین وقتی لحظهای دچار آشناپنداری میشویم، به نظر میرسد انگار داریم چیزی را از گذشتهی دور خودمان تجربه میکنیم.
- ناحیهای در مغز به نام کورتکس رینال، که در تشخیص آشنایی نقش دارد، ممکن است بدون هیچ دلیلی فعال شدهباشد بدون اینکه واقعا مدارهای حافظه (هیپوکامپ) را فعال کردهباشد. شاید این توضیح دهد که چرا وقتی موارد آشناییپنداری رخ میدهد و ما سعی میکنیم پیببریم قبلا کی و کجا یک لحظهی خاص را تجربه کردهایم، این تجربه تا این حد غیرمشخص به نظر میرسد. در واقع، برخی بیماران مبتلا به صرع در آغاز یک حملهی صرعی بهطور قابل اطمینانی آشناییپنداری را تجربه میکنند. برای این افراد، تحریک آزمایشی کورتکس رینال – و نه خیلی خود هیپوکامپ – سبب القای آشنایی پنداری میشود.
برآورد شدهاست که آشناییپنداری در ۶۰ تا ۷۰ درصد ما رخ میدهد، و بیشتر در میان افراد ۱۵ و ۲۵ ساله رایج است. چرا؟ ما هیچ ایدهای نداریم. اما جالب است بدانید که من قبلا سالها پیش از روی کنجکاوی دربارهی موضوع آشناییپنداری نوشتهبودم، چون خودم خیلی زیاد آن را تجربه میکردم. اکنون ۲۶ ساله هستم و نمیتوانم به یاد بیاورم آخرین بار که دچار حس آشناییپنداری شدم کی بود.
آیا هیچیک از این نظریهها درست است؟ شاید هرگز به آن پی نبریم. به هر حال، چون موارد وقوع آشنایی پنداری کاملا غیرمنتظره است – نیازی به ذکر نیست که برای بیشتر ما به ندرت رخ میدهد – پژوهش تجربی واقعی دربارهی این موضوع تقریبا غیرممکن است.
تجربیات شما از دژاوو (آشنایی پنداری ) چیست؟