موضوع این نوشتار شخصیت شناسی از روی نحوه رانندگی است. بسیاری از آدمها، خود واقعیشان را در زمان رانندگی افشا میکنند. زیرا فکر میکنند بهعنوان یک رانندهی ناشناس میتوانند هرکاری که میخواهند انجام دهند و هیچ کسی نمی تواند به شخصیت آنها ایرادی وارد کند.
آدمهایی که پشت فرمان نفرتانگیز باشند، معمولا در محل کار نیز نفرتانگیز (یا حتی بدتر) هستند. رواج خودروهای بدون راننده، حداقل یک نتیجهی ناخواسته در بر خواهد داشت: یک روش عالی را برای ارزیابی شخصیت همکار، شریک یا مشتری از دست خواهیم داد.
درست مثل فضای ناشناسی که در اینترنت به آدمهای ترسو و حقیر اجازه میدهد درون زشت و پلیدشان را به راحتی ابراز کنند، حس ناشناس ماندن پشت فرمان نیز برای برخی آدمها، حتی از آن هم بدتر است.
مثلا زمانی رییسی داشتم، که در نخستین برخورد، بسیار گرم و دوستداشتنی به نظر میآمد. وی که پیشتر مسئول فروش باسابقهای بود، آنچنان اجتماعی و موقر به نظر میرسید که همه بلافاصله و به شدت عاشقاش میشدند.
هرچند، وقتی در جاده پشت فرمان مینشست، به شدت وحشتناک میشد. وی در جاده دستگاه راداریاب خود را به کار میانداخت که بتواند سی چهل کیلومتر بالاتر از سرعت مجاز برود، و اغلب هم یک دستاش سیگار بود و دست دیگرش گوشی. با این وضعیت رانندگی همیشه باید منتظر بروز یک تصادف زنجیرهای باشید.
رفتار رییس هنگام رانندگی، شخصیت واقعیاش را برملا کرد: وقتی پشت فرمان در حال حرکت بود، سلامتی و جان دیگران واقعا برایاش اهمیت نداشت. و در واقع، هر کسی که به مدت طولانی با وی کار میکرد، سرانجام متوجه میشد پشت این چهرهی خوشرو و خندان، یک شخصیت جامعهستیز قرار دارد.
نحوهی رانندگیاش نشاندهندهی شخصیت واقعیاش بود و اگر پیش از آنکه وی این شغل را به من پیشنهاد کند، یک بار رانندگیاش را دیده بودم، قطعا پیشنهادش را رد میکردم. با توجه به همهی این مطالب، مشاهدات من از آنچه نحوهی رانندگی میتواند از شخصیت و سیرت آدمها نشان دهد، اینگونه است:
- آنهایی که علاقه به ترمز ندارند: نمیتوان از لحاظ قابلیت رسیدگی به جزییات روی آدمهایی حساب کرد که هیچوقت پشت چراغ قرمز یا تابلوهای ایست، کاملا ترمز نمیکنند و متوقف نمیشوند. این آدمها به معانی واقعی و ظاهری کلمه از گوشهی کار میزنند، چه در خیابان باشند و چه در محل کار.
- آنهایی که مدام به خودروی جلویی میچسبند: آدمهایی که به اصطلاح “دُمرانی” میکنند، خلاقیت و قدرت تخیل ندارند (در ازای هر ۱۵ کیلومتر باید به اندازهی طول یک خودرو از خودروی جلویی فاصله داشته باشید). آنها فکر میکنند همیشه همه چیز به خوبی پیش میرود، و وقتی اتفاق غیرمنتظرهای میافتد به شدت متعجب میشوند.
- آنهایی که جاده را میبندند و اجازهی عبور به دیگران نمیدهند: چنین آدمهایی اصرار دارند کمتر یا به اندازهی حداقل سرعت مجاز حرکت کنند، و به هیچ عنوان هم راضی نمیشوند از سمت راست جاده عبور کنند و به دیگران اجازهی سبقت بدهند. اینگونه افراد دچار پرخاشگری منفعلانه هستند؛ این افراد در محل کار جلوی هرگونه نوآوری و ابتکار را میگیرند.
- آنهایی که از دور با حرکت دست یا ناسزا به دیگران توهین میکنند: آدمهایی که فکر میکنند با هر اتفاقی باید به رانندگان دیگر توهین کنند ( به خصوص در حال حرکت)، معمولا سرخورده و کمی هم بزدل و ترسو هستند. این قبیل افراد معمولا در محل کار مدام غیبت و شایعهسازی میکنند.
- آنهایی که مدام بوق میزنند: آدمهایی که مثلا وقتی رانندهی جلویی متوجهی سبز شدن چراغ نشده است، دستشان را روی بوق میگذارند ( به جای آن که به شکل محترمانه بوق کوتاه بزنند)، معمولا به شدت از همه انتقاد میکنند، ولی در مقابل انتقاد، به شدت تدافعی و حساس هستند.
- آنهایی که پشت فرمان یا گوشی پیام میدهند: پیام نوشتن پشت فرمان از رانندگی در حالت مستی نیز خطرناکتر است. آدمهایی که پشت فرمان و در حال حرکت پیام مینویسند، افرادی احمق و بسیار خطرناک هستند که چه در محل کار یا هر جای دیگر، به هیچ عنوان نمیتوان روی آنها حساب کرد.
- آنهایی که عشق سرعت هستند: آدمهایی که به سرعت زیاد عادت دارند، درست مثل رییس سابق من هستند. آنها واقعا اهمیتی به آدمهای دیگر نمیدهند و اعتقاد دارند قانون برای آنها وضع نشده است. این افراد در محل کار باعث ناراحتی و شکست دیگران میشوند.
بر اساس سالها تجربهام در این زمینه، بهترین و مناسبترین همکار، شریک، و مشتری کسی است که هنگام رانندگی بسیار مودب و باوقار باشد، و اگر با یک رانندهی بد برخورد کرد، با خونسردی و متانت از وی بگذرد.
ای کاش میتوانستم بگویم وضعیت رانندگی خودم نیز بسیار خوب و مناسب است. در حقیقت، بعد از سالها رانندگی، خودم نیز بسیاری از اشتباهات بالا را مرتکب شدهام.
با این حال، هر وقت سعی کردم شخصیتام را بهبود ببخشم (پدر شدن تغییر مثبتی در شخصیتام ایجاد کرد)، سبک رانندگیام نیز خوب و مناسب شد. قطعا من نیز آدم کاملی نیستم، ولی دائما سعی میکنم پیشرفت کنم.